داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

همزمان با هفته وحدت؛ بازنشر دلنوشته یکی از مخاطبان اهل سنت رمان «جان شیعه، اهل سنت»


سلام خدمت خانم ولی نژاد.

خانم گرامی! کتاب شما مملو از عشق بود، عشقی که فقط خدا میتوانست آفریننده اون باشه.

نقش های اصلی این رمان انسان های مومنی بودند که پیوند این دو زوج و اتفاقات زندگی شان همه از جانب خدا بود، حتی گرفتاری هایشان.

خدا صبوری این بندگانشان را آزمایش میکرد که خدا رو شکر با موفقیت و با کمک خدا و ائمه مشکلاتشان حل شد.

این رمان جوری منو درخودش غرق کرده بود که وقتی میخوندمش متوجه گذر زمان نمیشدم و دو روزه رمان رو خوندم.

اصلا دوست نداشتم داستان زندگی این ها تموم بشه ولی چه کنیم که این رمانی بیش نبود که سرانجامش یک پایانی داشت ولی خوشحال بودم که ختم این داستان نهایت خرسندی بود.

من در طول زندگی خیلی رمان خوندم اما نمیدونم این چه داستانی بود که هنوز وقایع آن در ذهنم مرور میشه و یک حس عجیبی نسبت به این رمان دارم.

شاید این حس و لطافت داستان متاثر از حالات روحی نویسنده باشه و نویسنده با یک عشق و یک ایمان و عقیده اون رو نوشته.

من وقتی رمان رو میخوندم، عشق و اخوت بین شیعه و سنی رو کاملا لمس میکردم .

چقدر زیباست وقتی یک شیعه با سنی ازدواج میکنه، چون این نشانی از وحدت میده. وحدتی که مشخص میکنه همه ما مسلمانیم و در خوشی و ناخوشی باید هوای هم رو داشته باشیم.

این رمان ثابت کرد که مسلمون ها باید قلبشون واسه هم بتپه.

تشکر از خانم ولی نژاد. ان شاا... خدا خیر دنیا و آخرت رو بهشون بده...


 
🌹 کانال رمان
 @janeshiaahlesunnat

  • ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی