داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

دلنوشته شیرین یکی از مخاطبین رمانم

پنجشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۵، ۰۷:۰۱ ب.ظ

دوست و خواهر عزیزم، خانم ولی نژاد سلام!


در شام اربعین، بعد از حدود دو هفته مطالعه کتاب شما پایان یافت. همه وجودم سرشار عشق و لذتی است که از خواندن کتاب زیبای شما به من دست داد. موبایلم خراب بود و این کتاب را به سختی از روی لپ تاپ خواندم، کاش کتاب چاپ می شد تا راحت تر بخوانم و آن را به دوستانم هدیه دهم.


بارها همراه الهه گریستم و بارها شوق و لذت وصف ناپذیر محبت امامت و ولایت در وجودم جوانه زد.


همیشه می شندیم که ما اسلام و تشیع خود را از پدر ومادر داریم، ولی تازه مسلمان ها خود راه را پیدا می کنند و ارزشمندتر است، ولی کتاب شما مرا به این باور رساند که عشقی که از کودکی با خون و جانمان آمیخته شده، بسیار لذت بخش و شیرین است و چه زیبا گفته اند که من از کودکی عاشقت بوده ام!


امیدوارم جلد دوم هم نوشته شود، به امید چاپ این کتاب و موفقیت روز افزون جوانان خوش فکر وخوش قلمی چون شما

  • ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی