داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

۲۰ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است


صدای چرخیدن کلید در قفل درِ حیاط، سرم را به عقب چرخاند. قفل به‌سرعت چرخید، اما نه به‌سرعتی که من خودم را پشت در رساندم. در با نیرویی باز شد که محکم با دستم مانع شدم و دستپاچه پرسیدم: «کیه؟!!!» لحظاتی سکوت و سپس صدایی آرام و البته آمیخته به تعجب: «عادلی هستم.» چه‌کاری می‌توانستم بکنم؟ سر بدون حجاب و آستین‌های بالا زده و نه کسی که صدایش کنم تا برایم چادری بیاورد.

  • ...


سید علیرضا:


من تو این هفته اخیر با همین فایل پی دی اف این رمان رو مطالعه کردم.

 بدون اغراق یکی از بهترین رمان هایی که خوندم؛ نکات فوق العاده ظریفی توش رعایت شده

  • ...

و او همان‌طور که سرش پایین بود، صورتش به خنده‌ای شیرین باز شد و با صدایی آهسته زمزمه کرد: «فدای سرت الهه جان!» و به گمانم دریای عشقش به تشیع دوباره به تلاطم افتاده بود که زیرچشمی نگاهم کرد و با لحنی لبریز ایمان ادامه داد: «عوضش ما هم نمردیم و یه چیزی برای سامرا دادیم!»

  • ...


این رمان رو دانلود کردم و خوندم.


به همه پیشنهاد می کنم که بخونن. واقعا رمان جذاب و متفاوتیه. البته یه کم زیادی غمگینه ولی شیرینیه پایان داستان، تلخی های اونو جبران می کنه. خیلی ممنون بابت معرفی کردن این کتاب.


 من واقعا این رمان رو دوست دارم و به همه ی همسنگرام پیشنهاد می کنم که این عاشقانه ی متفاوت رو بخونن.


یا حق

  • ...

در چهار فنجان چای ریخته و به همراه یک بشقاب کوچک رطب در یک سینی تزئینی چیدم. علاوه بر رسم میهمان‌نوازی که مادر به من آموخته بود، حس عجیب دیگری هم در هنگام چیدن سینی چای در دلم بود که انگار می‌خواستم جریان گرم زندگی خانه‌مان را به رخ این مرد تازه‌وارد بکشم....

  • ...


حسانه:


با سلام و احترام


سرکارخانم ولی نژاد.


بنده از خوانندگان کتاب شما در فضای مجازی هستم. نثر روان و زیبای شما جای قدردانی دارد. و ان شآء الله مقبول درگاه باری تعالی قرار گرفته باشه. ممنونم که من رو چند روز از دنیای خالی از معنویات و احساس و صداقتم جدا کردین و با خودتون به پای نخل های بندرعباس و ساحل خلیج همیشه فارس بردین و روح جدیدی در کالبد من دمیده شد و احساس شادابی میکنم. از رخوت دنیای دون اطرافم خارج شدم. دوباره یاداوری شد برام که هنوزم دنیا رو میشه قشنگ ساخت با اخلاق و عشق و ایمان!


سپاس و بدرود

  • ...

آفتاب در حال غروب بود که مرد غریبه با کلیدی که پدر در بنگاه در اختیارش گذاشته بود، درِ حیاط را نیمه‌باز کرده و با گفتن چند بار «یا الله!» در را کامل گشود و وارد شد. به بهانه دیدن غریبه‌ای که تا لحظاتی دیگر نزدیک‌ترین همسایه ما می‌شد، گوشه ملحفه سفید را کنار زده و از پنجره نگاهی به حیاط انداختم. برخلاف انتظاری که از یک تکنیسین تهرانی شرکت نفت داشتم، ظاهری فوق‌العاده ساده داشت....

  • ...


با سلام و خسته نباشید.


من این کتاب رو خوندم واقعاً عالی بود. من یکی که خیلی تحت تأثیر کتاب قرار گرفتم.

واقعاً از نویسنده کتاب تشکر می‌کنم. هم محتوا عالی بود هم نحوۀ نگارش. به همۀ دوستان توصیه می‌کنم حتماً این کتابو بخونید.


بعضی قسمتاش واقعاً اشک ریختم. و از نظر من یه کتاب کامل بود. هرچند طولانی بود ولی ارزش خوندنشو داشت.


باتشکر موفق باشید

  • ...

شب های ما شبیه هم است؛ گاهی با خیال حضور پریچهره ای عاشقانه می گذرد و گاهی با داغ دوری اش، به هر تب و تابی طی می شود! اما آیا شده که نیمه شبی از دغدغه ای بیدار شوی و به درگاه خدا گریه کنی؟ ... حتما پیش آمده که از درد عمیقی بی خواب شوی و برای خدا درددل کنی، اما آن درد عمیق چه بود؟ درد عشق؟ درد بی کسی؟ درد فراق؟ درد گناه؟ درد ناچاری یا درد بدن؟... می دانی کسی هست که نیمه شب ها از درد دغدغه فرهنگ مردمش، خواب را رها کرده و به درگاه خدا گریه می کند؟
.
.
.
هر بار این بیان رهبر عزیزم را می خوانم، دلم می گیرد... نه! دلم از خجالت می میرد که ما سینه چاکان رهبر و مدعیان «ما اهل کوفه نیستیم!» به نام فرهنگ و گاهی به کام خودمان، سرمان به کدام بازیچه فرهنگی گرم شده که دغدغه فرهنگی، نیمه شب چشمان نازنینم رهبرم را از خواب بیزار کرده و غرق اشک می کند؟ این کلمات خود آقاست که دل را آتش می زند: «و اما در عرصه فرهنگ، بنده به معناى واقعى کلمه، احساس نگرانى مى کنم و حقیقتاً دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه هایى است که آدمى به خاطر آن، گاهى ممکن است نصفِ شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرّع کند. من چنین دغدغه اى دارم.»
.
.
.
صدای رهبرمان را شنیده ایم و چشمان بی خواب و اشکبارش را برایمان شرح داده و ظاهراً هنوز تکانی به فعالیت های فرهنگی مان نداده ایم که می فرمایند: «کسى که زبانِ باز و دل روشن و مغز فعال دارد، مى تواند مقابل تهاجم فرهنگى را بگیرد. با چه؟ با سنگر فرهنگى، با حصار فرهنگى و با سلاح دورزن فرهنگى. ابزار فرهنگى لازم است. این است که ما به کسانى که اهل کار فرهنگى اند دائم مى گوییم، به بعضى تکرار مى کنیم، به بعضى التماس مى کنیم، بعضى را در اینجا جمع مى کنیم و به بعضى پیغام مى دهیم که آقا! کار فرهنگى بکنید. جواب کار فرهنگى باطل، کار فرهنگى حق است. در مقابلِ کسى که از ابزار فرهنگى استفاده مى کند، ابزار فرهنگى لازم است.»
.
.
.
دیگر بیش از این راضی به بی پاسخ ماندن ندای نصرت خواهی نائب امام زمان (روحی فداه) نشویم.... با خودم هستم؛ با این حنجره چاک خورده از شعار «وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد!»... رهبر عزیزمان حکم جهاد فرهنگی داده، پس با هر آنچه در توان داریم قدم به میدان مبارزه با هجمه همه جانبه فرهنگی دشمن بگذاریم... بسم الله...


مرجع بیانات رهبری: کتاب دغدغه های فرهنگی معظم له

  • ...

سال گذشته کتابخانه مردمی «امیرحسین فردی» در مشهد مقدس اقدام به چاپ رُمان «جان شیعه، اهل سنت» در چهار نسخه کرده بود.

این کتابخانه به مناسبت هفتۀ وحدت، این چهار جلد را برای امانت -حداکثر ۳ روز- در اختیار مخاطبان خود قرار می داد.


تصاویر ارسالی از کتابخانه را در کانال رمان مشاهده بفرمایید.


 کانال رمان
 @janeshiaahlesunnat



  • ...