فکر نمیکردم سپاه پاسداران جاسوس زن داشته باشه...
پنجشنبه, ۱۲ بهمن ۱۴۰۲، ۰۷:۳۹ ب.ظ
لبهایم را قفل هم کرده بودم تا دیگر نالهام از گلو بالا نیاید و عشقم بیش از این عذاب نکشد ولی لگد آخر را طوری به قفسه سینهام کوبید که دلم از حال رفت، از ضرب لگدش کمرم در دیوار خرد شد و نالهام در همان سینه شکست.
با همین یک کلمه ایرانی و شیعه بودنم را با هم فهمیده بودند و نمیدانستند با این غنیمت قیمتی چه کنند.
سمت صورتم خم شد، چانهام خیسِ اشک و خون شده بود و از ترس و غصه میلرزید که نیشخندی نشانم داد و تحقیرم کرد: «فکر نمیکردم سپاه پاسداران جاسوس زن داشته باشه!»
میدیدم دهانشان از بریدن سرم آب افتاده و باید ابتدا زبانم را به صلّابه میکشیدند که عجلاتاً خنجرهایشان غلاف بود...
آیین رونمایی کتاب یکشنبه، ١۵ بهمن، ساعت ٩:٣٠ خانه کتاب و ادبیات ایران
- ۰۲/۱۱/۱۲