داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

 گاهی اوقات قلبم به قدری غرق غم میشه
.
.

 که خاطره خوشی ها هم از ذهنم پاک میشه
.
.

 که خیال دوباره شاد شدن دیگه باورم نمیشه
.
.
 این روزا که تهران بوی دود و غم گرفته، دوباره یه همچین حس و حالی به دلم افتاده
.
.
 هنوز نمی خوام باور کنم، ولی انگار باید کم کم زمزمه کنیم که :


 « و آتش چنان سوخت بال و برت را...
 که حتی ندیدم خاکسترت را... »
.
.

  • ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی