داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

ما با قلم مقاومت راوی انتقام سختیم

داستان های ممنوعه (جبهه مقاومت)

 

سلام بانو...


ساعت 1:41بامداد...

خیلی وقته جان شیعه رو تمومش کردم...


دراوج امتحانات پایان ترم، تموم درسامو کنارگذاشتم و نشستم با جان شیعه، جان تازه ای به کالبد روحم دادم...


کتاب فوق العاده ای بود...


خیلی زیبا...

 

بارها با اشک و لبخند همراه بود؛ و در پایان یک حس امیدواری عجیبی به دل آدم میداد...

 

خانم ولی نژاد! هر وقت خیلی ناامید میشم، گوشیمو باز میکنم  و یه تیکه ازکتابو میخونم! انگار با یه دم مسیح گونه ای در جان منم میده....


ازتون تشکرنمیکنم..! چون قلمتون مقدس و ارزشمنده! در عوضش ازامام خوبی ها رحمه لله العالمین عالم بعدپیامبر، اباعبدالله الحسین(علیه السلام) میخوام که هرچه به خوبان و مقربان درگاهش داده به شما هم عنایت کنه....

 

دعا کنید خدا قفل قلم و قلب ما رو هم بشکنه و از این روسیاهی دربیاییم...

ندیده دوستتون دارم و برام محترمید....

  • ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی