نه دست کسی چاقو بود نه صدای تیراندازی بلند شد اما ظاهراً همان شیشه شکستهها، آلت قتلی در دست معترضین شده و با همین تیزی به جان مأمورین حراست و دانشجوهای مدافع سلف دختران افتاده بودند.
دخترها حتی معترضینشان اکثراً ترسیده و عقب کشیده بودند؛ در این میان همچنان چند دختر با مقنعههایی که روی دوش افتاده بود، با فریاد "بیشرف" از پسرهای شیشه به دست حمایت میکردند...
رمان جذاب و متفاوت #آواتار از فتنۀ ززآ تا جنگ با اسرائیل ادامۀ داستان در کانال رسمی فاطمه ولینژاد
- ۰ نظر
- ۱۰ مرداد ۰۴ ، ۲۲:۵۶